داخل مدرسه رفتم.وارد دفتر مدیر مدیر شدم.
مدیر:مشخصاتتو بده و بر توحیاط. من مشخساتمو دادم و رفتم تو حیاط.
یو:سلام خوش اومدی اسمت چیه؟
من:انجل هواری...اسمتو چیه؟
یو:من یواکازاوا هستم
من:چه اسم قشنگی داری !!
یو:نظر لطفته
من چشم به یه پسر افتاد که موهاش قرمز بود و چشاش مثل چشای من سبز بود و یه لنگه ی شلوارش مثل شلوار زامبی ها بود. روبه یو:اون پسره کیه؟
یو:ایاتو ساکاماکی.پسراز خود راضی کارل
من:اون پسر کارله؟
یو:بله . همه میگن اگه بهت کاری بده باید بدون کم وکاس براش انجوام بدی و گرنه اون بد جور خونتو میخوره
من:او بله
یو:من موندم بجای اون ربان چرا کرابات نمیبنده؟
ایاتو:چیزی گفتی؟
من: نه نه ببخشید
ایاتو:چرا هول شدی پنکیک؟
من: من ... نه ..من هول نشدم
ایاتو:منتورو تواین مدرسه ندیدم پنکیک!!تازه اومدی؟؟
من: از روی عصبانیت نفهمیدم چی گفتم و یهو روبه روش داد زدم:من پنکیک نیستم.من اسم دارم و اسمم انجله
ایاتو:واو
یو:
من:او او
ایاتو کتشو در اورد و انداخت رو صورتم و گفت:هالا که پرویی کردی برو و کتمو اتو کن.
من:اتو؟!؟
ایاتو:اتو بزن.
من:چشم
اتو به دست بودم و چون بلد نبودم اتو بزنم داشتم با خودم هرف میزدم.
من:نکنه کتش بسوزه. وای اگه کتش رد اتو بیوفته.
درجه رو روی دو گزاشتم و یه بار اتو زدم
ایاتو:اتو زدی؟
من بقلم رو نگاه کردم ایاتو بود:نه ..نه...دارم اتو...میزنم
ایاتو:پس زود باش
من:چشم. ام
ایاتو:چیزی گفتی؟
من:ببخشید ایاتو خان من اتو زدن بلد نیستم
ایاتو:پس بزار من یادت بدم
ایاتو یه دستم که با هاش اتو گرفته بودم گرفت و اون یکی دستشم گزاشت رو دستم که روی میز بود و صورتش رو روی چونه هام گزاشت.
من: ا...
ایاتو:روبه من:
یهو یکی از هم کلاسی های ایاتو که اسمش نما بود اومد و ایاتو و منو دید و رفت.
یو:وای انجل خدا به دادت برسه
من: چشام براق شد و قطر های اشک از چشام روی دستای ایاتو افتاد.
ایاتو:لبخند زد و روبه یو یه اخم کرد که از اونجا بره.
یو:چش مضخرف
ایاتو منو ول کرد رفت که یورو تنبیه کنه . میخواست گازش بگیره که من گفتم :ایاتو کون .من گفتم.
ایاتو یو رو ول کرد و ارومد سمت من. من هم با هر قدمش که به من میرسید یه گام به عقب برمیداشتم
فاصله ی کمی بین من و دیوار بود که ایاتو منو هول داد و خوردم به دیوار . اومد جلو و دستامو محکم گرفت و منو خیلی محکم بقل کرد و راه افتار سمت استخر مدرسه.
رسیریم. منو گزاشت روصندلی و موهامو برد بالاویه گاز خیلی درد ناک ازم گرفت . هس کردم استوخونام دندونای نیش ایاتورو روی خودشون هس کردن و از چشام چند قطره اشک پایین اومد
ایاتو:چقدر شیرینه!! انگار دارم قند میخورم !!تاالان چیزی به این شیرینی نخورده یودم
خون از روی گردنم داشت پایین میومد که روی گردم دست گشید و با خونم دو ردیف جدول رو خونی کرد که معنی میداد دو نفر میخوان شنا کنن . منو بقل کرد.
_شما که نمی خواین منو تو اب بندازید؟؟!!؟؟
_نه میخوا با هم شنا کنیم.
_
ایاتو:الان خجالت کشیدی؟؟
من:
تا بعدی که با دخترا اشنا میشم ده نظر
رمان عشق ما...برچسب : نویسنده : 64587644 بازدید : 281