رمان عشق ما قسمت اول

ساخت وبلاگ
ورود انجل به مدرسه ی هویویی

داخل مدرسه رفتم.وارد دفتر مدیر مدیر شدم.

مدیر:مشخصاتتو بده و بر توحیاط. من مشخساتمو دادم  و رفتم تو حیاط.

یو:سلام خوش اومدی اسمت چیه؟

من:انجل هواری...اسمتو چیه؟

یو:من یواکازاوا هستم

من:چه اسم قشنگی داری !!

یو:نظر لطفته

من چشم به یه پسر افتاد که موهاش قرمز بود و چشاش مثل چشای من سبز بود و یه لنگه ی شلوارش مثل شلوار زامبی ها بود. روبه یو:اون پسره کیه؟

یو:ایاتو ساکاماکی.پسراز خود راضی کارل

من:اون پسر کارله؟

یو:بله . همه میگن اگه بهت کاری بده باید بدون کم وکاس براش انجوام بدی و گرنه اون بد جور خونتو میخوره

من:او بله

یو:من موندم بجای اون ربان چرا کرابات نمیبنده؟

ایاتو:چیزی گفتی؟

من: نه نه ببخشید

ایاتو:چرا هول شدی پنکیک؟

من: من ... نه ..من هول نشدم

ایاتو:منتورو تواین مدرسه ندیدم پنکیک!!تازه اومدی؟؟

من: از روی عصبانیت نفهمیدم چی گفتم و یهو روبه روش داد زدم:من پنکیک نیستم.من اسم دارم و اسمم انجله

ایاتو:واو

یو:

من:او او

ایاتو کتشو در اورد و انداخت رو صورتم و گفت:هالا که پرویی کردی برو و کتمو اتو کن.

من:اتو؟!؟

ایاتو:اتو بزن.

من:چشم

اتو به دست بودم و چون بلد نبودم اتو بزنم داشتم با خودم هرف میزدم.

من:نکنه کتش بسوزه. وای اگه کتش رد اتو بیوفته.

درجه رو روی دو گزاشتم و یه بار اتو زدم

ایاتو:اتو زدی؟

من بقلم رو نگاه کردم ایاتو بود:نه ..نه...دارم اتو...میزنم

ایاتو:پس زود باش

من:چشم. ام

ایاتو:چیزی گفتی؟

من:ببخشید ایاتو خان من اتو زدن بلد نیستم

ایاتو:پس بزار من یادت بدم

ایاتو یه دستم که با هاش اتو گرفته بودم گرفت و اون یکی دستشم گزاشت رو دستم که روی میز بود و صورتش رو روی چونه هام گزاشت.

من: ا...

ایاتو:روبه من:

یهو یکی از هم کلاسی های ایاتو که اسمش نما بود اومد و ایاتو و منو دید و رفت.

یو:وای انجل خدا به دادت برسه

من: چشام براق شد و قطر های اشک از چشام روی دستای ایاتو افتاد.

ایاتو:لبخند زد و روبه یو یه اخم کرد که از اونجا بره.

یو:چش مضخرف

ایاتو منو ول کرد رفت که یورو تنبیه کنه . میخواست گازش بگیره که من گفتم :ایاتو کون .من گفتم.

ایاتو یو رو ول کرد و ارومد سمت من. من هم با هر قدمش که به من میرسید یه گام به عقب برمیداشتم

فاصله ی کمی بین من و دیوار بود که ایاتو منو هول داد و خوردم به دیوار . اومد جلو و دستامو محکم گرفت و منو خیلی محکم بقل کرد و راه افتار سمت استخر مدرسه.

رسیریم. منو گزاشت روصندلی و موهامو برد بالاویه گاز خیلی درد ناک ازم گرفت . هس کردم استوخونام دندونای نیش ایاتورو روی خودشون هس کردن و از چشام چند قطره اشک پایین اومد

ایاتو:چقدر شیرینه!! انگار دارم قند میخورم !!تاالان چیزی به این شیرینی نخورده یودم

خون از روی گردنم داشت پایین میومد که روی گردم دست گشید و با خونم دو ردیف جدول رو خونی کرد که معنی میداد دو نفر میخوان شنا کنن . منو بقل کرد.

_شما که نمی خواین منو تو اب بندازید؟؟!!؟؟

_نه میخوا با هم شنا کنیم.

_

ایاتو:الان خجالت کشیدی؟؟

من:

تا بعدی که با دخترا اشنا میشم ده نظر

رمان عشق ما...
ما را در سایت رمان عشق ما دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 64587644 بازدید : 281 تاريخ : يکشنبه 14 خرداد 1396 ساعت: 16:44